فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق مبانی نظری و پیشینه پژوهش اجتماعی شدن و مهارت های زندگی دارای 48 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .docx
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
بخش اول : میزان اجتماعی شدن
2-1- مقدمه
استقلال یکی از نخستین نشانه
های رشد اجتماعی است. استقلال یعنی؛ توانایی انجام کارها بدون کمک گرفتن از دیگران. استقلال یعنی اینکه ما توانایی آن را داشته باشیم که گاهگاهی هم تنها باشیم و از این تنهایی لذت ببریم. یک شخص رشد یافته دائماً منتظر کمک دیگران نیست و از پدر و مادر و اطرافیان خود انتظار ندارد که نقش مستخدم یا مباشر او را بازی کنند و در همه حال مراقب او باشند. درآمد شخصی، احساس استقلال بیشتری به انسان میدهد.
یکی از مهمترین ویژگی
های یک انسان رشد
یافته از نظر اجتماعی، استقلال در تصمیم
گیری
ها است.
انسان در طول زندگی، پیوسته ناچار از انتخاب و تصمیم
گیری است. این انتخاب ما و تصمیم
گیری
ها، گاه مربوط به کارهای کوچک و جزیی است؛ مثل: انتخاب یک لباس و گاه مربوط به مسایل مهم زندگی مثل: ازدواج یا نپذیرفتن یک شغل است. اگر انسان واقعاً به بلوغ اجتماعی رسیده باشد باید بتواند در همة موارد شخصاً تصمیم بگیرد ـ البته اهمیت مشورت کردن با برزگترها، افراد مجرب و صدیق و دوستن خوب را نباید نادیده گرفت چون ممکن است آنها نکاتی را دریابند و تذکر دهند که انسان به آنها توجه نداشته است ـ اما باید ببینیم که حد استقلال چقدر میباشد. زیادهروی در استقلال به نوعی عقبماندگی میانجامد.
ما نمی
توانیم منزوی، تنها و کاملاً جدا از دیگران به زندگی خود ادامه دهیم. ما در جامعه
هایی به سر می
بریم که هر لحظه از زندگی
مان عملاً با دیگران و در ارتباط با آن ها می
گذرد. یک انسان رشد یافته، ضمن استفاده از هم
فکری و همکاری دیگران، به استقلال خویش هم اهمیت می
دهد و آن را حفظ می
کند.
2-2- تاریخچه
اجتماعی شدن
سابقه تاریخی اصطلاح جامعهپذیری به سال 1828 میرسد، ولی در ایالات متحده آمریکا نخستینبار این واژه در حدود سال 1895 توسط جورج زیمل گئورک
. Georg Simmel
به کار گرفته شد
(چیکولت، 1378، 355 ).
بعدها آنتونی گیدنز و برجیس
. Gidenz and Berjis
به آن بال و پر بیشتری دادند و با انتشار دو مقاله در فوریه 1938 در مجله آمریکایی جامعهشناسی این اصطلاح در جامعهشناسی رواج چشمگیری یافت (هرمز ، 1376، 9) و اینها در حالی است که جامعهشناسی در جهان در سال 1837 توسط آگوست کنت
. Kont
، فیلسوف فرانسوی ابداع شد.
در ایران نیز توسط غلامحسین صدیقی در سال ۱۳۱۷ هجری شمسی بنیان نهاده شد. صدیقی که مدرک دکترای خود را در فلسفه و علوم اجتماعی از دانشگاه پاریس اخذ کرده بود، پس از بازگشت به ایران در دانشسرای عالی دانشگاه تهران به تدریس جامعهشناسی و تاریخ فلسفه پرداخت.
تلاشهای اصلی صدیقی « اشاعه و کاربردی نمودن شناخت علمی پدیدههای اجتماعی و بستر سازی و برپایی ساختارهای سازمانی مناسب
برای توسعه علوم اجتماعی » بود (انجمن جامعهشناسی ایران،۱۳۸۱،۱۶۱-۱۶۳).
...
مبانی نظری و پیشینه پژوهش اجتماعی شدن و مهارت های زندگی_1544511228_19057_4304_1927.zip0.00 MB |